ترجمه مقاله

دوقلو

لغت‌نامه دهخدا

دوقلو. [ دُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دوق = [ دوغ ، دغ ] از مصدر دقماق [ دغماق ] به معنی زادن و لو علامت نسبت در ترکی ). دوقلی . دوغلو. توأم . توأمان . همزاد. دوپهلو. (یادداشت مؤلف ). و در تداول کلمه را به غلط مرکب از دو (عدد فارسی ) و لو پندارند و به ضم قاف تلفظ کنند به قیاس آن سه قلو و چهارقلو وپنج قلو به کار برند برای چهار یا پنج بچه که به یک شکم زاده شوند. دُغُلی . (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوغلو و مترادفات دیگر شود.
ترجمه مقاله