ترجمه مقاله

دولو

لغت‌نامه دهخدا

دولو. [ دُ ] (ص مرکب ) مضاعف . || تاشده و دولا شده و آستر شده . (ناظم الاطباء). هر چیز دولا. (لغت محلی شوشتر). || (اِ مرکب ) ورقی دارای دو خال در قمار و آن از کلمه ٔ «دو» فارسی و «لو» ترکی که پسوند نسبت است ترکیب شده . در اوراق بازی ورقی که در آن دو نقش از نقوش چهارگانه ٔ ورق بازی را داشته باشد: دولوی خاج ، دولوی خشت . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله