ترجمه مقاله

دوچشمه

لغت‌نامه دهخدا

دوچشمه . [ دُ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) با دو چشم . که دارای دو چشم است . آنکه یا آنچه دارای دو چشم است : و (ها)از بسیار گونه کنند، های دوچشمه که دو صفر متصاعد بر سر هم باشند آن را گوش پیل خوانند. (راحة الصدور راوندی ). || دودهنه . دارای دودهنه . که دارای دودهنه باشد. که دو دهانه دارد. با دوگذرگاه و معبر چنانکه پلی . || (اِ مرکب ) حدقه های چشم . (ناظم الاطباء). دو حدقه ٔ چشم . (فرهنگ فارسی معین ).
- دو چشمه ٔ روان ؛ کنایه از دودیده ٔ گریان باشد. (از انجمن آرا).
|| کنایه از پستان زنان شیردار باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). || کنایه است از شب و روز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از انجمن آرا). || (اِخ ) کنایه است از آفتاب و ماه (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا).
ترجمه مقاله