ترجمه مقاله

دژخی

لغت‌نامه دهخدا

دژخی . [ دُ ] (ص مرکب ) گرفته روی و سهمگین . (از برهان ). گرفته روی . (شرفنامه ٔ منیری ). تند و خشمگین و بدخو و تندمزاج . (از آنندراج ). || زندانبان و بندیوان . (برهان ). دژخم . دژخیم . و رجوع به دژخم و دژخیم شود.
ترجمه مقاله