دیرشکنلغتنامه دهخدادیرشکن . [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) مقابل زودشکن و ترد. محکم . قرص . زفت . عسرالرض . عسرةالرض . (یادداشت مؤلف ). که زود شکسته نشود.