ترجمه مقاله

دیک

لغت‌نامه دهخدا

دیک . (ع اِ) خروس . خروز. خروه . خره . (یادداشت مؤلف ). خروس . ج ، دیوک .و ادیاک و دیکة. و گاهی بر ماکیان هم اطلاق کنند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). قلقشندی گوید دیک سالی یک تخم میگذارد و فرق آن با تخم مرغ آن است که تخم دیک از تخم مرغ کوچکتر و مدور و بدون تیزی در سر آن است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 70). || تندی پس گوش اسب . (منتهی الارب ). خششاء الفرس . استخوان برآمده در پس گوش اسب و ابن خالویه آن را اعم از استخوان پشت گوش اسب و غیره دانسته است . (از تاج العروس ). || دیک الجن ؛ جانوری است که در مرغزارها یافته شود. || دیک الکرم ؛ هدهد است . || مشفق و مهربان . (منتهی الارب ). در لهجه ٔ مردم یمن مرد رؤف است . (از تاج العروس ). || بهار. (از منتهی الارب ). بهار در لهجه ٔ مردم یمن . و آن به اعتبار رنگهای مختلفی است که در بهار و خروس وجود دارد. (از تاج العروس ). || دیگپایه . واحد و جمع در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله