ترجمه مقاله

ذات آرام

لغت‌نامه دهخدا

ذات آرام . [ ت ُ ] (اِخ ) نام کوهی است به دیار ضُباب . (منتهی الارب ). اَکیمةُ دون الحوأب . (المزهر سیوطی ). اَکمةُ دون الحوأب لبنی ابی بکر. (المرصع). و یاقوت در معجم البلدان گوید: کانّه جمع أرم و هو حجارة تنصب کالعلم . اسم جبل بین مکة والمدینة. قال ابومحمد الغندجانی فی شرح قول جامع:
أرقت بذی الاَّرام و هناً و عادنی
عدادالهوی بین العناب و حثیل .
قال ذوالاَّرام حزن ُ به آرام ُ جمعتها عاد علی عهدها. و قال ابوزیاد: و من جبال الضباب ذات آرام ، قُنَّة سوداءُ فیها یقول القائل :
خلت ذات آرام و لم تخل عن عصر
و اقفرها من حلّها سالف الدهر
و فاض اللّئآم و الکرام تَغیضوا
فذلک حال الدهر ان کنت لاتدری .
ترجمه مقاله