ترجمه مقاله

ذخکت

لغت‌نامه دهخدا

ذخکت . [ ذَ ک َ ] (اِخ ) ذخکث نام قریه ای به رودبار آن سوی سیحون . (سمعانی ). و صاحب حدود العالم گوید: ذَخکث . شهرکی است (به ماوراءالنهر) که از کوه وی داروی موش خیزد. (ظاهراً مراد از داروی موش سم ّالفار است ) (حدود العالم ). و بعضی گفته اند از قراء اسفیجاب است و یا قریه ای است به رودبار پشت سیحون و ساس . و از آنجاست ابونصر احمدبن عثمان بن احمد مستوفی یکی از ائمه ٔ حدیث . وفات 506 استدراک تاج العروس .
ترجمه مقاله