ترجمه مقاله

ذرة

لغت‌نامه دهخدا

ذرة. [ ذُرْ رَ ] (ع اِ) ارزن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ). گاورس ؛ ای ارزن . (قاضی خان بدرمحمد دهار): اخرفت الذرّةَ؛ بسیار دراز شد گیاه ارزن . (منتهی الارب ). در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان آمده است : ذرة، نوعی است از حبوب که فارسیان او را ارزن گویند و به هندی حینه گویند و نوعی از او را جواری گویند و جواری را فارسیان ارزن هندی گویند و دانه ٔ او بزرگ بود و پوست ارزن را به عربی طهف گویند . و نبیذ ارزن را مرز گویند و چون شیرین بود او را جعه گویند بتخفیف عین . نیفه گوید: ذره را بنزدیک ماجاورس هندی گویند، بعضی از او سفید و بعضی سیاه بود - انتهی . در فارسی دو کلمه ٔ گاورس و ارزن هست و بطوری که در خراسان متداول است نوع درشت تر و فربه تر را ارزن وقسم خردتر و لاغر آن را گاورس گویند. و عرب هم دو کلمه دارد یکی ذرّه که نوع درشت و فربه است که فارسیان ارزن گویند و دیگری دخن که قسم نزار و ریزه است و در ایران گاورس نامیده میشود. و اما خندروس قسمی گندم سیاه است عرب سلت گوید و این آن گندم است که به فرانسه سگل خوانند و خالاون هم همان است . (ذرة) الفلاحة هو من جنس الحبوب یطول علی ساق أغلظ من ساق الحنطة و الشعیر بکثیر و ورقه أغلظ و أعرض من ورقها المجوسی اجوده الابیض الرزین و هی باردة یابسة مجففة و لذلک صارت تقطع الاسهال و ان استعملت من خارج کالضماد بردت و جففت . (ابن البیطار).
ترجمه مقاله