ترجمه مقاله

ذرع

لغت‌نامه دهخدا

ذرع . [ ذَ ] (ع اِ) گز. ارش . رش . ساق دست . || ذرع ، چون مطلق گویند معادل شانزده گز است یعنی یک متر وچهار صدم یک متر و در ذرع شاه یک متر و دوازده صدم یک متر است (و بیشتر در تبریز متداول است ) و ذرع مقصر. مساوی یک متر و چهار صدم یک متر است . (و آن در طهران و فارس معمول است ). || ذرع نیشابوری ، دو برابر و نیم ذرع شاهی است . || ذرع مکعب یک ذرع در ابعاد ثلاثة.
- ذرع کردن ؛ به گز پیمودن . به گز کردن .
- ذرع و پیمان کردن ؛ فعل اتباعی ، ذرع کردن (مخصوص زمین است ).
ترجمه مقاله