ترجمه مقاله

ذرع

لغت‌نامه دهخدا

ذرع . [ ذَ ] (ع مص ) به گز کردن . گز کردن و پیمودن جامه را به ذراع . به ارش پیمودن . (تاج المصادربیهقی ). || ذرع قیئی کسی را؛ غلبه کردن قیئی بر او و تاب نیاوردن بمنع آن . || غلبه کردن قیئی بر مردم . (تاج المصادر بیهقی ). || ذرع بعیر؛ پای بر ذراع اشتر نهادن سوار شدن را. || ذرع کسی ؛ خبه کردن او را به ذراع از پس وی . || آب خوردن از مشک و یا عام است . || ذَرِع َ الیه ؛ شفاعت کرد نزد وی . || ذرع رجلین ؛ مانده گردیدن هر دو پای . || سبقت بردن ؛ ذرعه ، سبق الی فیه . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله