ترجمه مقاله

ذنابة

لغت‌نامه دهخدا

ذنابة. [ذُ ب َ ] (ع اِ) سپس رو. || نوک کفش . || آبراهه در پستی . || نهری که از مرغزار بجانب دیگر رود. || پایان جوی . || پایان هر چیزی . || دنباله ٔ چیزی . || ذنابةالوادی ؛ جای منتهای سیل وادی . || ذُنابةالدهر؛ اواخر زمان آن . ج ، ذِناب ، ذُنابیب . || در جهانگشای جوینی اگر تصحیفی در کلمه نباشد ذنابه بمعنی حاصل و مترادف خلاصه آمده است : و هرچه در این جزء مسطور گشت خلاصه ٔ و ذنابه ٔ آن این دو سه کلمه است : (آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند). یعنی مغول لعنهم اﷲ.
ترجمه مقاله