ترجمه مقاله

ذوالبحرین

لغت‌نامه دهخدا

ذوالبحرین . [ ذُل ْ ب َ رَ] (ع ص مرکب ) شعر که آن را در دو بحر توان خواند:
بیاض عارض تو در سواد طره ٔ پرخم
بسان غره ٔ روز است طالع از شب پرچم .
که آن را هم به بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن توان خواندن . و اهلی را منظومه ای است به نام سحر حلال به دو بحر و دو قافیه :
ساقی از آن باده ٔ منصور دم .
ترجمه مقاله