ترجمه مقاله

ذوالقدر

لغت‌نامه دهخدا

ذوالقدر. [ ] (اِخ ) نام قبیله ای است و در شرح احوال تیمور گورکان نام آن قبیله آمده است . صاحب حبیب السیر در وقایع سال 803 می آورد: روز شنبه ٔ چهارم شعبان موافق اوائل ئیلان ئیل رایت مراجعت برافراشت [ تیمور از دمشق ] و در غوطه نزول اجلال اتفاق افتاده اشارت علّیه صدور یافت که منشیان آستان سلطنت آشیان باسم امیرزاده محمدسلطان که در سرحد مغولستان بود نشانی نویسند،مضمون آنکه خدایداد حسینی و بردی بیگ ساربوغا را بمحافظت آن سرحد بازداشته متوجه درگاه عالم پناه گردد که ایالت تختگاه هولاکوخان نامزد اوست و دانه خواجه بایصال آن مثال مأمور گشته موکب همایون از آنجا نهضت نمود و در اثناء راه شاهزادگان و امراء احشام ذوالقدر و تراکمه کنار آب فرات را تاخته اسب و شتر و گوسفند بی نهایت اولجه کردند. (حبیب السیر ج 2 ص 161 س 7 و بعد آن ). و رجوع به تاریخ ادبیات براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 41 و 62 شود.
ترجمه مقاله