ترجمه مقاله

ذوالنون

لغت‌نامه دهخدا

ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (امیر شیخ ...) پس از صلح میرزا سلطان ابوسعید و میرزا بابر حکومت اند خود را به امیر شیخ ذوالنون و برادرش امیر شیخ احمد مشتاق دادند. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 226 س 20). و نیز در وقایع سال 861 نام شیخ ذوالنون با قید عراقی می آید که با بعضی کسان میرزاسنجر بمخالفت سلطان حسین میرزا اتفاق کرده است . (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 243 س 3) و هم در همان صفحه سطر آخر شیخ ذوالنون از جانب میرزاسنجر با لشکری بجانب نسا و ابیورد فرستاده شده است .
ترجمه مقاله