ترجمه مقاله

ذوالودعات

لغت‌نامه دهخدا

ذوالودعات . [ ذُل ْ وَ دَ ] (اِخ ) لقب یزیدبن ثروان از بنوقیس بن ثعلبه . و به هَبَنَّقَه مشهور است . که به حمق او مثل زنند و از جمله گولیهای وی این که گردن بندی از مهره ها و خزفها و پاره های استخوان بر گردن کرد و چون سبب آن پرسیدند گفت تابا دیگران بدل نشوم و چون گم شوم مرا زود بیابند. شبی برادر او آنگاه که وی به خواب بود عقد وی بیرون کرد و به گردن خویش آویخت بامداد که هبنقه گردن بند خویش به گردن برادر دید گفت : یا اخی انت انا فمن انا. و حکایات دیگر نیز دارد. و احمق من ذی الودعات و احمق من هبنقة از امثال سائره ٔ عرب است . و ودعات جمع ودعة مورچه باشد یعنی شبه سپید که از دریا برآرند و شکاف آن همچون شکاف هسته ٔ خرماست . رجوع به هبنقه شود.
ترجمه مقاله