ترجمه مقاله

ذومقراطیس

لغت‌نامه دهخدا

ذومقراطیس . [ ] (اِخ ) ذیمقراطس . فیلسوف یونانی . وی در مأئه ٔ پنجم پیش از میلاد می زیست . او دائم بدیوانگی بشر میخندید چنانکه هراقلیطس بر آن می گریست . وی می گفت که جهان مرکب از ذرات بی شماری باشد که در خلاء بحرکت است . ابن القفطی در تاریخ الحکماء گوید: فیلسوف یونانی صاحب مقاله در فلسفه . وی برای افاده ٔ این فن در یونان متصدر زمان خویش بود و در مدارس علوم یونان آراء او مذکور و مشهور بود. مترجمین و نقلة ذکر او را آورده و اقاویل وی را نقل کرده اند. و اوست که گوید اجسام مرکب از اجزاء لایتجزی باشند و در این معنی او را تألیفی است که مترجمین در اول بسریانی و سپس بعربی آورده اند. و رسائل ذیمقراطیس نیکو و مهذب است و ابن جلجل گوید: او بزمان سقراط می زیست و نسبت وی رومی آغریقی است - انتهی .
صاحب حبیب السیر او را معاصر بهمن بن اسفندیار گفته است . (جزء دوم از ج 1 ص 61 و 72) و ابن البیطار در مفردات از ذیمقراطیس نامی روایت آرد از جمله در کلمه ٔ سلخ الحیة و در کلمه ٔ صوف و لکلرک مترجم فرانسوی ابن البیطار در کلمه ٔ سلخ الحیة آنرا دیمکراتس (ذیمقراطیس ) و در کلمه ٔ صوف دیمو کراتس نقل کرده است . و معلوم نیست که این کس ذیمقراطیس معروف قائل بجزء لایتجزی یا ذیمقراطس فیثاغورسی و یا ثالثی است که طب و گیاه شناسی میورزیده و کتاب او در دست ابن البیطار بوده ولکن آن کتاب به اروپائیان نرسیده است . واﷲ اعلم . در ترجمه ٔ نزهةالارواح آمده است : ظهور ذیمقراطیس به زمان بهمن بن اسفندیار بود و صاحب مقالات و آدابی است که در کتب حکمامدوّن است و گویند او گفت اگر بمن گویند مبین چشمهارا بر هم می نهم و اگر گویند مشنو گوشها میگیرم و اگر گویند مگوی لب فرو میبندم لکن اگر گویند مفهم آن نتوانم ، چه این یک در اختیار من نباشد. و مرحوم دُرّی در حاشیه ٔ کتاب میگوید وی همیشه بشاش بود و مردم بلد او از این رو او را دیوانه گمان بردند و بقراط را بعلاج وی مأمور کردند و او به وی خوردن شیر تجویز کرد چون شیر بیاوردند گفت این شیر بزی سیاه و جوان است و چون تحقیق کردند چنان بود که او گفته بود و بقراطاز فراست او در عجب شد و دیری با او در علوم حکمیة بحث کرد از آن پس بقراط گفت همشهریان وی دیوانه اند نه او. (نقل بمعنی از ترجمه ٔ نزهة الارواح ).
ترجمه مقاله