راحت رسیدن
لغتنامه دهخدا
راحت رسیدن . [ ح َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آسایش یافتن . (ناظم الاطباء). آسودگی رسیدن . مقابل رنج رسیدن :
باری بچشم احسان بر حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت رسد گدا را.
گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج .
باری بچشم احسان بر حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت رسد گدا را.
سعدی .
گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج .
(گلستان ).