ترجمه مقاله

راد شدن

لغت‌نامه دهخدا

راد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جوانمرد شدن . بخشنده شدن . سخا. سخاوت . (تاج المصادر بیهقی ). رادی .
ترجمه مقاله