ترجمه مقاله

رار

لغت‌نامه دهخدا

رار. (ع اِ) مغز استخوان تباه شده و گداخته از لاغری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصل آن ریر است . (منتهی الارب ). ریر. (اقرب الموارد). رَیر. (اقرب الموارد).آنچه پیه در استخوان باشد و آنگاه به آب رقیق سیاهی تبدیل شود و بقولی مخ گداخته . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله