ترجمه مقاله

راستی خواستن

لغت‌نامه دهخدا

راستی خواستن . [ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) طلب راستی و عدالت از کسی :
همه راستی خواستی زین دو شوی
نبود ایچ تا بود جز داد جوی .

فردوسی .


|| صداقت و امانت و درستی خواستن :
چنان راستی طبعش از دهر خواست
که پرگار در کجروی گشت راست .

ظهوری ترشیزی (از ارمغان آصفی ).


ترجمه مقاله