ترجمه مقاله

راستی ورزیدن

لغت‌نامه دهخدا

راستی ورزیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راستی و درستکاری بخرج دادن . استقامت و راستی نشان دادن :
دانش آموز و سر از گرد جهالت بفشان
راستی ورز و بکن طاعت و حیلت مطراز.

ناصرخسرو.


مکن گر راستی ورزید خواهی
چو هدهد سر به پیش شه نگونسار.

ناصرخسرو.


راستی ورز و رستگاری بین
یارشو خلق را و یاری بین .

اوحدی .


ترجمه مقاله