ترجمه مقاله

راست باز

لغت‌نامه دهخدا

راست باز. (نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. (منتهی الارب ).راست . (یادداشت مؤلف ). بی غدر و تزویر :
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است .

نظامی .


- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد.
|| صادق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || امانت دار. راست معامله . (آنندراج ). || دیندار. با اعتقاد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله