ترجمه مقاله

راست راست

لغت‌نامه دهخدا

راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:
- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن . زیربار کار و زحمتی نرفتن . و رجوع به راست راست گشتن شود.
- راست راست گشتن یا راست راست راه رفتن ؛ ول گشتن . تن بکاری ندادن . بشغل و حرفه و پیشه ای نپرداختن . زیربارکار و زحمتی نرفتن و سربار دیگران شدن . شانه زیربارشغل و پیشه ای خم نکردن . تن به بیکاری و مفتخواری دادن با حالت غرور و تکبر.
ترجمه مقاله