ترجمه مقاله

راست دست

لغت‌نامه دهخدا

راست دست . [ دَ ] (ص مرکب ) که دست دور از انحنا و کجی دارد، آنکه دست راست و مستقیم دارد بی کجی و اعوجاج .
- اسب راست دست ؛ اسبی که دست و پایش حالت استقامت و راستی دارد بی کجی و خمیدگی :
سخت پای و ضخم ران و راست دست و گرد سم
تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی .

منوچهری .


|| مقابل چپ دست .
ترجمه مقاله