راست کرداری
لغتنامه دهخدا
راست کرداری . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل راست کردار. درستکاری . صحت عمل . راستکار بودن :
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری .
و رجوع به راست کردار شود.
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری .
اوحدی .
و رجوع به راست کردار شود.