ترجمه مقاله

راضی کردن

لغت‌نامه دهخدا

راضی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرسند و شادمان کردن . (ناظم الاطباء). مسرور کردن . خشنود ساختن . || قانع کردن . وادار بقبول کردن . قبولانیدن : همگنان را راضی کردم مگر حسود را.(گلستان ).
مرا ببند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سر رشته در رضای تو بست .

حافظ.


|| مطمئن نمودن و خاطر جمع کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله