ترجمه مقاله

راعیة

لغت‌نامه دهخدا

راعیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث راعی . ج ، رواعی . (المنجد). رجوع به راعی شود. || (اِ) اول پیری . (آنندراج ).
- راعیة الاتن ؛ نوعی از ملخ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- راعیة الخیل ؛ مرغی است . (از متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ).مرغکی چند بنجشگی که پرهای گردن و بال زعفرانی داردو پشت او بتیرگی و سیاهی مایل است و دمی میانه داردنه کوتاه نه دراز. و بیشتر زیر شکم اسبان و ستور خوش دارد. (یادداشت مؤلف ) .
- راعیة الشیب ؛ اوایل پیری . (از اقرب الموارد) اول پیری . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله