ترجمه مقاله

رافدة

لغت‌نامه دهخدا

رافدة. [ ف ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث رافد. رجوع به رافد شود. || (اِ) آب راهه : کرخه ، آبراهه ٔ شط العرب است . (یادداشت مؤلف ). || نهر یا رودی که بنهر یا رود یا دریایی مدد دهد. ساعده . (یادداشت مؤلف ). || ریزاب . ج ، روافد. (یادداشت مؤلف ). || چوب سقف . ج ، روافد. (از المنجد). (ناظم الاطباء). ج ، رافدات . (ناظم الاطباء). و رجوع به روافد شود.
ترجمه مقاله