ترجمه مقاله

راقم

لغت‌نامه دهخدا

راقم . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (از منتهی الارب ).محرر کتاب . (ناظم الاطباء). محررنامه . کاتب . راسم .
- راقم الحروف . رجوع به راقم حروف شود.
- راقم حروف یا راقم الحروف ؛ من نویسنده . (یادداشت مؤلف ). نویسنده ٔ حروف و آنکه کاغذ را نوشته است . (ناظم الاطباء) : راقم حروف در جواب این سخن طعنه آمیز ایشان گفت که مرا این وقت چنین بخاطر میرسد... (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 195). و رجوع به ص 31 و 222 و 223 همان کتاب شود.
|| خطدار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله