ترجمه مقاله

رامش

لغت‌نامه دهخدا

رامش . [ م ِ ] (اِخ ) قریه ای است از اعمال بخارا. (از معجم البلدان ج 4) : و در مقابله ٔ وی [ افراسیاب ] دیهی بنا کرد [ کیخسرو ] و آن دیه را رامش [ رامتین ] نام کرد و رامش برای خوشی او نام کردند و هنوز این دیه آبادان است و در دیه رامش آتشخانه نهاد و مغان گویند که آن آتشخانه قدیمتر از آتشخانه های بخاراست . (تاریخ بخارا نرشخی ص 19). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 102 شود.
ترجمه مقاله