ترجمه مقاله

رامق

لغت‌نامه دهخدا

رامق . [ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ، رمق . (منتهی الارب ). مرغی که صیاد می بندد تا باز را بدان شکار کندو رامج و ملواح نیز نامیده میشود و آن چنین است که بومی را می آورند و در پای آن چیزی سیاه محکم میبندندو دو چشم آن بسته میشود و دو ساق آن را بریسمان درازی محکم میبندند و همینکه باز بدان افتاد صیاد آنرا میگیرد. (از متن اللغة). مرغی که صیاد در دام بندد آنرا تا باز را شکار کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ). رامج ، معرب رامگ . ملواح . مرغی که برای بشکار گرفتن باز بکار برند. (یادداشت مؤلف ). || صاحب رمق . (از متن اللغة). || فقیری که در شبانه روز فقط یکبار غذا خورد. (از متن اللغة). || حاسد. (متن اللغة). || نگرنده . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). سبک نگرنده . (ناظم الاطباء). || بی اعتنا و بی علاقه بکار.
- رامِق ُ الاَمر ؛ کسی که ابرام در کار نکند و آنرا استوار ننماید. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله