ترجمه مقاله

رامک

لغت‌نامه دهخدا

رامک . [ م ِ ] (ع اِ) چیزی است سیاه که ب-مش-ک آمیزند. (از متن اللغة) (منتهی الارب ). چیزی است سیاه که بمشک آمیزند و آن را مشک زمین گویند. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ). غش مشک . (السامی فی الاسامی ). خیانت مشک . نوعی است از بوی خوش . ج ، روامک . (مهذب الاسماء). تخمی است سیاه که بمشک آمیزند. (یادداشت مؤلف ). چیزی است سیاه بشبه قیر و چون زنان آنرا با مشک بیامیزند او را سک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ).
ترجمه مقاله