راهروی
لغتنامه دهخدا
راهروی . [ رَ / رُ ] (حامص مرکب ) مسافرت و سیاحت . (ناظم الاطباء). عمل راهرو. طی طریق . راه پیمایی . راه نوردی . || سلوک . (یادداشت مؤلف ) :
جفا نه پیشه ٔ درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند.
نیست این راستی و راهروی
که چنان راست که گویی نشوی .
جفا نه پیشه ٔ درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند.
حافظ.
نیست این راستی و راهروی
که چنان راست که گویی نشوی .
جامی .