راهی ساختن
لغتنامه دهخدا
راهی ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) روانه ساختن . روان کردن . عزیمت دادن . گسیل داشتن :
پس آنگاهی جمازه ساخت راهی
بر ایشان گونه گونه ساز شاهی
ببرد از بهر دختر هرچه بایست
یکایک هر چه شاهان را بشایست .
پس آنگاهی جمازه ساخت راهی
بر ایشان گونه گونه ساز شاهی
ببرد از بهر دختر هرچه بایست
یکایک هر چه شاهان را بشایست .
(ویس و رامین ).