ترجمه مقاله

راه بند

لغت‌نامه دهخدا

راه بند. [ ب َ ](نف مرکب ) که راه بندد. کسی یا چیزی که راه را مسدود کند. (فرهنگ نظام ). سرراه گیرنده . مانععبورشونده :
سگ من گرگ راه بند من است
بلکه قصاب گوسفند من است .

نظامی (از رشیدی ).


|| راهزن . (ارمغان آصفی ) (شعوری ج 2 ورق 4). کنایه از راهزن . (رشیدی ) (بهار عجم ). دزد و راهزن . (ناظم الاطباء) (برهان ). راهزن که بتازیش قاطع طریق نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). راهدار. رهزن . شنگ . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ میرزا ابراهیم ). شنگول . (فرهنگ میرزا ابراهیم ). سالوک . (شرفنامه ٔ منیری ). || راهدار و نگاهبان راه . (ناظم الاطباء). راهدار. (برهان ). || باجگیر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله