ترجمه مقاله

رایضی

لغت‌نامه دهخدا

رایضی . [ ی ِ ] (حامص ) عمل رایض . رایض بودن . تربیت کره اسب و جز آن :
لیک اگر آن قوت بر وی عارضی است
پس نصیحت کردن او را رایضی است .

مولوی .


|| (ص نسبی ) منسوب است به ریاضةالخیل (اسب داری ) و تربیت آن . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
ترجمه مقاله