ترجمه مقاله

رباعی

لغت‌نامه دهخدا

رباعی . [ رُ ] (اِخ ) شیخ رباعی مشهدی . صادقی کتابدار گوید: درویشی و ریاضت کشی داشت و مقبول سلطان ابراهیم میرزا، بلکه میرزا منظور وی بود. از درویشی خالی نبود و از اقسام شعر به رباعی نامیده شد. این رباعی ها از اوست :
ای گل دلم از تو گو ندیم غم باش
محروم ز وصل غیر و گو محرم باش
مرهم نه داغ دل بیدردان شو
گو داغ دل من از پی مرهم باش .

#


گریان رفتم پیش رخ زیبایش
شداشک روان بروی مه سیمایش
بر من نگریست اشک من روی نمود
در آینه ٔ روی جهان آرایش .

#


این رباعی را گرم گفته است :
در دل غم یار و یار در دل ما را
غم در دل و غمگسار در دل ما را
ما چهره ازو بخون دل کرده نگار
وین طرفه که آن نگار در دل ما را.
(از مجمعالخواص ترجمه ٔ خیام پور ص 265).
سامی نیز بدون ذکر نام و مشخصات دیگر گوید: «شیخ رباعی مشهدی از گویندگان ایران و بیشتر اشعار وی عبارت از رباعی بوده »و سپس رباعی زیر را از او نقل میکند:
از گل طبقی نهاده کاین روی منست
وز مشک خطی کشیده کاین موی منست
صد نافه بباد داده کاین بوی منست
آتش بجهان درزده کاین خوی منست .

(از قاموس الاعلام ترکی ).


صاحب الذریعه از تحفه ٔ سامی ج 5 ص 132 گوید: او اهل مشهد بود و در آنجا گوشه نشینی گزیده بود. سپس بنقل از تذکره ٔ خوشگو گوید: او در عهد اکبرشاه به هند مسافرت کرد. و رجوع به تذکره ٔ غنی ص 56 و صبح گلشن ص 172 شود.
ترجمه مقاله