ترجمه مقاله

رتن

لغت‌نامه دهخدا

رتن .[ رَ ت َ ] (اِخ ) یا رتن هندی . ابوالرضا بابا رتن بن کربال بن بترندی هندی است . قیل انه لیس بصحابی و انماهو کذاب ظهر بالهند بعد ستماءة و ادعی الصحبة و صدق عند البعض و روی احادیث ، قال فی القاموس سمعناها من اصحاب اصحابه . (منتهی الارب ). پسر کربال پسر رتن بترندی ، نام مردی که در اواخر سده ٔ ششم و اوایل سده ٔ هفتم هجری در بترنده ٔ هند مدعی شد که از معمرین است و ادراک زمان حضرت رسول (ص ) را کرده و در غزوه ٔ خندق حاضر بوده است و رسول (ص ) ببرکت عمر رتن در آنجا دعا کرده است و در زفاف فاطمه علیهاسلام با حضرت علی حضور یافته و احادیث بسیاری از رسول (ص ) نقل کرد و به بترنده درگذشت و آرامگاه وی مزار مردمان گردید. اخباری که او نقل کرده موسوم به رتنیات است و صاحب تاج العروس آن اخبار را در کراسه ای دیده و خوانده است و او کذابی بیش نبوده است . ذهبی در میزان و حافظ در لباب شرح حال او را نوشته اند. رجوع به الاصابة ج 1 قسم 4 شود.
ترجمه مقاله