ترجمه مقاله

رحالة

لغت‌نامه دهخدا

رحالة. [ رِ ل َ ] (ع اِ) زین و یا زین چرمین بی چوب که جهت سخت تاختن آن را نهند. ج ، رَحائِل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زین . سرج . رحاله زین است از پوست ، و چوب در میان ندارد. (یادداشت مؤلف ). || قولهم :استقدمت رحالتک ؛ وقتی گویند که شخصی درباره ٔ یار خود در بدی و اذیت تعجیل نماید. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رحاله ٔ جابر؛ در شعر امرءالقیس به معنی حَرَج بکار رفته است . (از اقرب الموارد). || (صوت ) کلمه ای که بدان میش را خوانند و گویند: رحاله رحاله . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). رحالَه ْ رحالَه ْ خواندن گوسپند را بکار رود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله