رخشنده شدنلغتنامه دهخدارخشنده شدن . [ رَ ش َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رخشان شدن . تابان گشتن . تابناک شدن : بگفتند یک با دگر آن سپاه که زین شاه رخشنده شد تاج و گاه .فردوسی .