ترجمه مقاله

ردج

لغت‌نامه دهخدا

ردج . [ رَ دَ ] (ع اِ) سرگین بره و بزغاله ٔ نوزاد و سرگین کره ٔ اسب و مانند آن که هنوز چیزی نخورده باشد و آن مانند عِقْی است مر کودک را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آنچه از شکم بره یا کره اسب درآید پیش از آغاز آن به خوردن چیزی و آن بمنزله ٔ عِقْی است کودک را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله