ترجمه مقاله

رده

لغت‌نامه دهخدا

رده . [رَدْه ْ ] (ع مص ) سنگ انداختن کسی را: ردهه بحجر؛ سنگ انداخت او را. || بزرگ و کلان ساختن خانه یا چیزی را: رده البیت . || به شجاعت و جوانمردی مهتر قومی گردیدن : رده فلان القوم . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله