ترجمه مقاله

رذم

لغت‌نامه دهخدا

رذم . [ رَ ذَ ] (ع ص ،اِ) متفرق و پریشان . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ): رأیت رذماً من الناس ؛ ای جماعةً متفرقة. (از اقرب الموارد). || کهنه و ردی .
- امثال :
صار بعد الخز فی رذم ؛ یعنی پس از آنکه لباس خز و دیبا میپوشید در لباس کهنه و بلایه داخل گردیده . درباره ٔ کسی گویند که بعد از فراخ عیش در تنگ زیست دچار گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
|| ج ِ رَذوم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَذوم ، به معنی کاسه ٔ پر که آب و مانند آن از سرش بیرون آید. (آنندراج ). رجوع به رذوم و رُذُم شود.
ترجمه مقاله