رزمی
لغتنامه دهخدا
رزمی . [ رَ ] (ص نسبی ) جنگجو. جنگاور. حربی . (فرهنگ فارسی معین ). جنگی . منسوب به رزم . اهل رزم . (یادداشت مؤلف ). رزمجو :
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
خاقانی .