رزنین
لغتنامه دهخدا
رزنین . [ رَ ] (اِ) به معنی رزفین . (از شعوری ج 2 ص 19).آنچه بدان در را بندند. (ناظم الاطباء) :
سخن زن را مؤثر چون نباشد
شود شوهر چو رزنین بر در خود.
و رجوع به رزفین و زرفین شود. || کلید. (ناظم الاطباء). و رجوع به رزفین شود.
سخن زن را مؤثر چون نباشد
شود شوهر چو رزنین بر در خود.
؟ (از شعوری ج 2 ص 19).
و رجوع به رزفین و زرفین شود. || کلید. (ناظم الاطباء). و رجوع به رزفین شود.