رستاخیز کردنلغتنامه دهخدارستاخیز کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن : دشمنان را به حال خود بگذارتا قیامت کنند رستاخیز. سعدی .و رجوع به رستاخیزشود.