ترجمه مقاله

رستق

لغت‌نامه دهخدا

رستق . [ رَت َ ] (معرب ، اِ) رَزْدَق . معرب رَسته ٔ فارسی . (یادداشت مؤلف ). رَسته . ج ، رَساتق . (مهذب الاسماء). محشی المعرب جوالیقی در ذیل کلمه ٔ رزدق به نقل از لسان العرب در حاشیه گوید: آن را که مردم رستق (صف ) گویند لیث رَزْدَق میگفت و آن دخیل است . (از حاشیه ٔ ص 157 المعرب جوالیقی ). رجوع به رسته و رزدق و المعرب شود.
ترجمه مقاله