ترجمه مقاله

رستگی

لغت‌نامه دهخدا

رستگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص )خلاص . شفا. رهایی . حالت و چگونگی رَسته . رستگاری . فردوسی در احوال زن سام گوید: در وقت بچه زادن و چاک کردن شکم او و انداختن دوا به حکم سیمرغ :
بسای و بیالا بر آن خستگیش
ببینی هم اندر زمان رستگیش .

فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1).


ترجمه مقاله