رستی
لغتنامه دهخدا
رستی . [ رُ ] (حامص ) راحت و فراغت و آسودگی و آسایش . (ناظم الاطباء). راحت و فراغت . (از انجمن آرا) (از برهان ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از شعوری ج 2 ورق 27) (غیاث اللغات از جهانگیری و برهان ) :
ابی زحمت نیابی تندرستی
ابی محنت نیابی هیچ رستی .
پس از این رستی به تازه اهل ایران مطیع این [ شاه بهرام ] شدند. (بحیره ). || فرصت . (ناظم الاطباء).
ابی زحمت نیابی تندرستی
ابی محنت نیابی هیچ رستی .
زراتشت بهرام .
پس از این رستی به تازه اهل ایران مطیع این [ شاه بهرام ] شدند. (بحیره ). || فرصت . (ناظم الاطباء).